شهر یک ارگانیزم زنده است. حیات شهری بر اساس زیرساخت هایی است که بستر محیطی شهر به آن هدیه میکند. به عبارتی محیط طبیعی به عنوان یک ظرف و شهرها مظروف این معادله ی دو طرفه محسوب می شود. هارمونی و هماهنگی ظرف و مظروف یکی از مهمترین مقوله های اثرگذار در شهرسازی به شمار می آید. اینکه فضاهای شهری چگونه آمایش شوند، زیباسازی شهری منطبق بر بسترهای طبیعی چگونه ساماندهی گردد و بر این اساس چگونه یک کالبد یا بدنه شهری شکل بندد، همه در گرو هماهنگی علی و معلولی میان ظرف و مظروف در شهر و شهرسازی است.
در کشورهای توسعه یافته جهان، توجه به هارمونی طبیعت و تفکرات انسان گرایانه در شهرسازی از اساس سیاست گذاری های شهری به شمار می رود. حتی در این خصوص نظریه پردازان بزرگی چون پاتریک گِدِس و لوییز مامفورد به طرح دیدگاه هایی تحت عنوان «شهر در بستر طبیعی» اقدام نموده اند. از نظر این شهرسازان که جامعه شناسی و طبیعت را پایه شکل بندی شهر و نهادهای وابسته به آن می دانند، هر شهری شکل، فرم و توسعه خود را مدیون محیطی است که در آن به وجود می آید، لذا محدودیت های طبیعی یا فرصت هایی که طبیعت در اختیار انسان می گذارد، میتواند هم شکوفایی شهرسازی را تامین نماید و نیز میتواند محدود کننده ای عمده تلقی گردد. با این رویکرد، اهمیت دادن به این بستر طبیعی از اساس اندیشه های شهرسازی در قلمروهای مختلف زیستی به حساب می آید.
بر این مبنا در کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی، انطباق شهرسازی و معماری با بستر طبیعی و اقلیم و آب و هوای منطقه از ضروریات ساخت و شکل دهی به شهر است. چنانکه در اروپا بر اساس اقلیم معتدل و مرطوب، رشد شهرهای متمرکز در ارتفاع متوسط را با المان های معماری ویژه شاهد هستیم، شهرهایی که به تبعیت از اقلیم اروپا هم در نحوه طراحی و هم در زیباسازی و فضاسازی تحت تاثیر طبیعتِ سبز این اقلیم قرار گرفته و در انتخاب الوان و رنگ ها نیز زیبایی خاصی به نمایش گذارده شده است. در مقابل در کشور آمریکا، برخورداری از اقالیم متنوع، انواع تفکرات معماری و شهرسازی را در شکل بندی شهرها شاهد هستیم.
شباهت نزدیکی میان حوزه های طبیعی کشورهای اروپایی و شمال ایران میتوان ردیابی نمود. اقلیم معتدل و مرطوب اروپا و گیلان و به تبع از آن شهر رشت، الگوهای عملی بسیار پویایی از شهرهای اروپایی را در این مسیر در مقابل دیدگان برنامه ریزان شهری و شهرسازان و معماران قرار می دهد. در این رهگذر علاوه بر انتخاب الگو در نهادهای مرتبط برای توسعه، بومی سازی این الگوها نیز میتواند اثرگذاری ویژه ای در طراحی شهری، ایجاد فضاهای نمونه، ساخت و شکل شهر، کالبد و بدنه و مخصوصا ایجاد شهری زیبا داشته باشد.
در این میان آنچه که بیش از همه بر دغدغه مدیران شهری می افزاید، نحوه طراحی شهر بر اساس اقلیم منطقه و ایجاد شکل مطلوب شهری است. همانطور که مبرهن است، شاکله اصلی شهر از دسترسی ها، گذرها و شاهراه ها شکل می گیرد و در مناطق، نواحی و محلات شهری به منصه ظهور اجتماعی می رسد. در این خصوص وجود اراضی با شیب زیاد یا کم و متوسط، سست بودن بسترهای محیطی و خاک پی یا قوت آن، تفاوت سطوح یا یکنواختی در سطح، همه در شکل و ساخت شهر اثر می گذارد. شیب اراضی، شهر را به سوی چشم اندازهای انسانی ساخته شده در ارتفاع و دشت رهنمون می شود، سستی یا قوت خاک باعث اتخاذ استراتژی مرتفع سازی یا رشد در سطح می شود و در مجموع موارد مذکور در دسترسی های شهری انعکاس خود را در قالب اتخاذ سیاست مشخصی برای حمل و نقل شهری نمایان می سازد که ساخت پل های معلق چون پل طبیعت تهران، یا تونلها و زیرگذارها و اتوبان های دوطبقه از منظر معماری مدرن یک نوع تنوع و زیبایی در سیستم حمل و نقل شهری است.
همانطور که مشخص است، شهر رشت در اقلیم معتدل و مرطوب و در بستر طبیعی با برخورداری از خاک های رسوبی و گستردگی در سطوح هموار و یکنواخت، شرایط بسیار محدودکننده ای را در اختیار شهرسازان قرار داده است، به نحوی که در شهرسازی، تمرکز ناشی از رطوبت، عدم مرتفع سازی ناشی از سستی خاک و عدم منظر سازی متاثر از نبود اختلاف ارتفاع، برنامه ریزان شهری را در محدودیت هایی قرار داده است که نمیتوانند به واسطه آن از مواهب اقلیم معتدل و مرطوب این ناحیه استفاده کنند. این محدودیت ها در ساخت و کالبد، انعکاس خود را در سیستم حمل و نقل شهر نیز به جا گذاشته است. عدم شکل گیری دسترسی های قوی، نبود زیرساخت های طبیعی خوب برای ایجاد ناوگان حمل و نقل عمومی در قالب مترو، تمرکز ساخت بناها و هزینه هنگفت تملّک اراضی و گشودن دسترسی های جدید از نتایج این محدودیت های طبیعی است.
اما در کنار این محدودیت ها، به واسطه اقلیم سبز رشت، ایجاد فضاهای طبیعی و سبز و نیز استفاده ار رنگ ها در ترکیب معماری با شهرسازی، زیبایی های خاصی به شهر می بخشد. ایجاد فضاهای سبز بر بدنه اتوبان ها، ایجاد پارک ها و هزینه کمتر نگهداری به واسطه مواهب اقلیمی، بستر سبز شهری و غیره شهر رشت را میتواند به باغشهری تبدیل کند که فضای تنفس برای شهروندان ایجاد نماید. مقوله ای که کمتر در مدیریت شهری امروز در شهر رشت شاهد آن هستیم به نحوی که سرانه فضای سبز در شهری چون رشت با بسترهای طبیعی قابل توجه، ۲ متر مربع برای هر شهروند است که ذاتا یک نقیصه تلقی می شود. لذا باید در راستای ساماندهی این موضوع و افزودن بر فضای سبز و ایجاد یک باغشهر منطقه ای کوشید، مقوله ای که در مدیریت شهری رشت فراموش شده است. لذا توجه به این مساله باید به عنوان یکی از مهمترین برنامه های شهری مد نظر قرار گیرد.
نویسنده : مهندس ابوالفضل پورمجیب